هر دو خوب میدانیم در سکانس آخر،عاقبتمان نگاه های سردیست از جنس زمستان سال گذشته ! باید دستت را بفشارم و بگویم " بدرود" !! و برویم به امان خدا . نه شیر میشوم !! میبوسمت . بی آنکه مجال بیابی میبوسمت . فیلمنامه را به روی من نیاور ! هزار بار خواندمش . اما میبوسمت !! پیش از آنکه لب به اعتراض باز کنی کارگردان میگوید : کات ! انگار او هم میداند این پایان چقدر به تن ما می آید ! . این " ناگهانی " من پایان قصه میشود ! و پس از سالها هنوز ما را با همین عاشقانه ی ناگهان میشناسند !
+ عاشقانه ای به هیچ کس !
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت